کم پیش میاد که بری کتابخونه، مگر اینکه کتابی چیزی بخوای و یا احتیاج داشته باشی حس خوب محیط مملوّ از کتاب رو درک کنی.
امروز از اون روزا بود، کتابخونهای نجیب، تک و توک پشت میز نشسته بودن و مشغول ورق زدن و مطالعه بودن. همیشه توصیفی که از بهشت دارم یک همچین جاییه، آدمهای ریلکس با اندیشهی ژرف.
شاید برای شما هم پیش اومده باشه که وقتی که پا در کتابخونه میذارین، با چیزی روبرو میشین که بسیار با بیرون از اونجا تفاوت داره.
جریان آرومی از آنچه فکرش رو نمیکنی روبروته. فرض کن در قفسههای تاریخ و یا جغرافیا و یا کتابهای مربوط به عکاسی. دقیقن این حس رو وقتی در کتابفروشیها هم میرم درگیرش میشم.
تنها تفاوت کتابفروشی با کتابخونه که خیلی نگرانکننده میشه اینه که توی کتابفروشی همیشه قیمت کتاب رو باید با مقدار پولی که برای خرید کتاب تعیین کردی چک کنی!
البته توی کتابفروشی تمام کتابها نو و دست نخورده هستند ولی همه مدل کتابی توی کتابفروشی نیست، درحالیکه در کتابخونه هر چند بسیاری از کتابها از حالت دست اول خارج شدن، ولی تنوع کتاب به شکل خیره کنندهای بیشتر از کتابفروشیه.
همین الان دارم این متن رو پشت میز کتابخونه مینویسم. شاید سخت باشه که بدست بیاریم ایده اولیه کتابخونه از چه کسی صادر شده ولی هر چی باشه بسیار مفید و لذت بخشه. یکی از دوستانم همیشه میگه، دوستان خوب رو میشه از توی کتابخونهها پیدا کرد، البته نمیدونم با علاقه خاصی که به جنس مونث داره هم ارتباطی داره این حرفش یا نه!
به هر حال هر جا که کتاب هست، آرامش و سکوت و کلی چیزای با حال و خوب هم باید پیدا بشه.
امروز از اون روزا بود، کتابخونهای نجیب، تک و توک پشت میز نشسته بودن و مشغول ورق زدن و مطالعه بودن. همیشه توصیفی که از بهشت دارم یک همچین جاییه، آدمهای ریلکس با اندیشهی ژرف.
شاید برای شما هم پیش اومده باشه که وقتی که پا در کتابخونه میذارین، با چیزی روبرو میشین که بسیار با بیرون از اونجا تفاوت داره.
جریان آرومی از آنچه فکرش رو نمیکنی روبروته. فرض کن در قفسههای تاریخ و یا جغرافیا و یا کتابهای مربوط به عکاسی. دقیقن این حس رو وقتی در کتابفروشیها هم میرم درگیرش میشم.
تنها تفاوت کتابفروشی با کتابخونه که خیلی نگرانکننده میشه اینه که توی کتابفروشی همیشه قیمت کتاب رو باید با مقدار پولی که برای خرید کتاب تعیین کردی چک کنی!
البته توی کتابفروشی تمام کتابها نو و دست نخورده هستند ولی همه مدل کتابی توی کتابفروشی نیست، درحالیکه در کتابخونه هر چند بسیاری از کتابها از حالت دست اول خارج شدن، ولی تنوع کتاب به شکل خیره کنندهای بیشتر از کتابفروشیه.
همین الان دارم این متن رو پشت میز کتابخونه مینویسم. شاید سخت باشه که بدست بیاریم ایده اولیه کتابخونه از چه کسی صادر شده ولی هر چی باشه بسیار مفید و لذت بخشه. یکی از دوستانم همیشه میگه، دوستان خوب رو میشه از توی کتابخونهها پیدا کرد، البته نمیدونم با علاقه خاصی که به جنس مونث داره هم ارتباطی داره این حرفش یا نه!
به هر حال هر جا که کتاب هست، آرامش و سکوت و کلی چیزای با حال و خوب هم باید پیدا بشه.